سیاست ما عین دیانت ما است، یعنی چه؟
شهید مدرس در مقابل کسانی که نظریه جدایی دین از سیاست را داشتند رابطه و عینیت دین و سیاست را مطرح نمودند که برای تحلیل آن باید تعریفی از دین و سیاست ارایه شود. لذا ابتدا سیاست و سپس دین را تعریف میکنیم. Politie از ریشة لاتین Polis گرفته شده و به معنای شهر و شهروندی و قانون اساسی است در زبان فارسی به معنای ریاست و فرماندهی، طرح و برنامه وارد شده است و در عربی از مادة ساس یَسُوسُ بوده که به معنای حکومت، ریاست، اصلاح امور مردم و پرداختن به امور مردم بر طبق مصالح میباشد. ابن خلدون سیاست را به معنای تدبیر امور جامعه در جهت جلوگیری از ظلم و ستم و تجاوز افراد به یکدیگر بر اساس موازین شریعت میداند. از طرفی دین تعاریف گوناگونی دارد که به یک تعریف اکتفا میکنیم و آن تعریفی است که علامه طباطبایی (ره) ارایه میفرماید: «دین عبارت است از مجموعهای از معارف مربوط به مبدأ و معاد (جهان هستی) و قوانین اجتماعی که از طریق وحی و نبوت به بشر رسیده است. از این تعریف به دست میآید که دین علاوه بر پرداختن به مسائل ماوراء طبیعی به امور دنیوی مردم و هدایت آنها نیز توجه دارد. حال که دو واژه سیاست و دین روشن شد، باید گفت عبارت «سیاست ما عین دیانت ما است» ناظر به این مطلب است که علی رغم نظر بعضی از روشنفکران که بین سیاست و دیانت (دین ورزی) رابطهای نمیبینند و بلکه آن دو را متضاد تلقّی میکنند و هر کدام را مربوط به حوزة خاصی قلمداد مینمایند، ما هر دو را مربوط و همسوی با یکدیگر میدانیم و لذا سیاست را در قلمرو ارزشهای دینی قبول داریم و سیاست از دیدگاه ما برخاسته از نظام ارزشی دین ما میباشد و لذا دین ورزی محسوب میشود که در رأس آن ائمه اطهار ـ سلام الله علیهم ـ قرار دارند و خطاب به اولیاء دین آنان را ساسة العباد مینامیم. بر طبق این نظر هر گونه عمل و رفتار در حوزه سیاست و تدبیر امور اجتماع، کاری ارزشی و دینی محسوب خواهد شد، هم چنان که هر گونه تلاش و فعالیت دینی و ارزشی نیز جهت تدبیر امور مردم و تشکیل نظام اجتماعی و تنظیم و تدبیر آن صورت میگیرد که آیات قرآن ناظر به این مطلب میباشند. باید توجه داشت که از نظر قرآن اصولاً فلسفه بعثت پیامبران در برقراری عدالت اجتماعی و تدبیر عادلانه امور مردم میباشد که در سورة حدید به آن اشاره دارد و میفرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ...»؛ ما همه پیامبران را با دلایل روشن و معجزه فرستادیم و با آنها کتاب و ترازو (وسیله سنجش و معیار) نازل کردیم تا مردم به عدالت قیام کنند و با آنان آهن نازل کردیم که در آن نیروی شدیدی است. همین طور که از آیه استفاده میشود دین اسلام رابطة تنگاتنگ با مقولة سیاست و حکومت دارد که میتوان آن را به تعبیر شهید مطهری به رابطه روح و جسم و پوست و مغز تشبیه نمود. لذا در دین اسلام شاهد احکام و قوانینی هستیم که در پرتو نظام اجتماعی و حکومت که موضوعی در حوزه سیاست است، اجرا شدنی است و اصولاً دین ورزی در آنها بدون سیاست ورزی امکان نخواهد داشت. احکامی نظیر: 1. مالیاتهای مقرر (مثل خمس، زکات، جزیه) 2. احکام دفاع همگانی، ملی تقسیم غنایم جنگی و برخورد با اسرا؛ 3. احکام حقوق و جزایی نظیر دیات و قصاص؛ 4. احکام مربوط به امر به معروف و نهی از منکر و شرایط آن. بنابراین احکام و قوانین در دین از یک طرف ناظر به گسترش وسط ارزش ها والای الهی و انسانی و از طرف دیگر معطوف به تدبیر امور جامعه و رتق و فتق امور در مسیر عدالت اجتماعی است. از این رو یک سیاستمدار مسلمان و با دیانت به دنبال هر هدفی نخواهد بود، علاوه این که جهت رسیدن به اهدافش از هر ابزاری و وسیلهای بهره نخواهد گرفت که در این زمینه اشاره به جملة حضرت علی ـ علیه السّلام ـ مناسب است. ایشان در مقایسه خود با معاویه چنین میفرمایند: و الله ما کان معاویة بادهی منّی و لکنّه یفدر و یفجر و لولا کراهیة الفدر لکنتُ ادهی الناس؛ به خدا سوگند معاویه زیرکتر (سیاستمدارتر) از من نیست، ولی شیوة او پیمان شکنی و ناپاکی است و اگر خیانت را ناخوشایند نمیداشتم هر لحظه من زیرکترین مردم بودم. هم چنان که در موقعیتهایی که مواجه با ضرر مادی میشود دست از باورهای دینی خود برنخواهد داشت و رفتار سیاسی مغایر با نظام ارزشی خویش از خود بروز نخواهد داد. نظیر حضرت امام در برخورد با سلمان رشدی و کوتاه نیامدن از حکم صادره حتی به قیمت تحریم اقتصادی و تهدید نظامی.